پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

❤️پارسا ❤️هانا❤️

پارسا ❤️هانا

مامان بزرگ مهربون دوست داریم

سلام عزیزکم اینروزا دلم خیلی واست تنگ میشه  مخصوصا وقتیکه تو مدرسه یه بچه کوچول موچولو مث تو میبینیم میخوام بشینم و از دوریت گریه کنم اما نمیتونم پس میرم و با اون بچه به یاد تو بازی میکنم و نازش میکنم و به یادت میبوسمش مامانی  خیلی دوست داره خوشبختانه تو نه مهد  میری و نه پرستار داری و تو رو به بهترین و مهربونترین موجود روی زمین میسپارم اون فرد عزیز مادرمه نمیدونم اگه مامان بزرگت  نبود چیکار میکردم شاید مرخصی میگرفتم و سر کار نمیرفتم اخه تو برام از همه چیز تو این دنیا مهمتری.اما خدا رو شکر تو هم خوب با این موضوع کنار اومدی فقط هنوز چون اوایلشه صبحها موقع جدا شدنت از من گریه میکنی که مامان بزرگ خوب هواتو د...
24 مهر 1390

نامی برازنده تو

سلام عزیز دلم .میخوام تو این پست بنویسم که چطور شد این اسم رو برات انتخاب کردم شاید روزی من نباشم و تو بخواهی بدانی که چرا پارسا؟ میشه گفت مهمترین و بهترین اتفاق زندگی بعد از پیمان مقدس ازدواج و شروع زندگی مشترک به دنیا امدن فرزندیست که زندگی ما ادما رو پر از هیجان و شادی و اتفاقات جور واجور و تجربیات نو میکنه که به زندگیمون حال و هوای بهتری میده و من به عنوان یک مادر که خداوند پسری سالم وزیبا به او هدیه داده بود میخواستم نامی را برای فرزندم انتخاب کنم که هم نشان دهنده هویت واصالت ایرانی او باشد وهم رنگ و بویی خدایی داشته و با مسما باشدتا اینگونه سپاسگزار خالق مهربانمان باشم نامی که به قول خودمان امروزی تر باشد وآهن...
20 مهر 1390

پارسا جان تولد یک سالگیت مبارک

مامانی و بابایی ماهها ست که انتظارروز تولدت رو میکشیدن و از یک ماه پیش براش تدارک دیدن . بالاخره اونروز فرا رسید:   پنج شنبه 1390/7/7 ساعت 6 یکسال پیش در این روز خدای مهربون  دنیای ما رو غرق نور و شادی کرد و یه نی نی ناز به ما هدیه داد که اسمش رو پارسا گذاشتیم و امسال  شادی اون لحظات رو  در کنار پسر عزیزمون  جشن گرفتیم خدا رو شاکریم به خاطر این نعمت .پسرم هستی من تو رنگین کمون زندگیم هستی الهی که زندگیم همیشه با تو رنگی و شاد باشه .دوست دارم.       بقیه عکسهای تولد گلکم در ادامه مط...
10 مهر 1390

بازی های پارسا

پائیز هم از راه رسید پارسایی الهی قربونت برم امروز اولین روز مدرسه ها بود بالاخره مدرسه ها هم باز شدن و دیگه مامانی باید بره سر کار البته امروز نرفتم چون هنوز معلوم نیست کدوم مدرسه باید برم اما احتمالا از فردا مشخص میشه مامی از همین الان دلش برات تنگه! الان خوابیدی مث یه فرشته نازو مهربون خیلی دوست دارم پسرم هیچوقت فکر نمیکردم اگه روزی بچه دار بشم تا این حد دوسش داسته باشم اما الان برات جونمو میدم پسرم تو نفس منی و زیباترین آهنگ زندگیم شنیدن صدای قلب توئه: هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت هیچ ادایی جای اون ناز و اداتو نگرفت پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت پارساجون تازگیا...
3 مهر 1390
1